• معرفی کتاب "جنایت و مکافات"

    کتاب جنایت و مکافاتنویسنده: فئودور داستایفسکیمترجم: اصغر رستگارانتشارات نگاه معرفی کتاب جنایت و مکافاتکتاب جنایت و مکافات اثر فئودور داستایفسکی نویسنده سرشناس اهل روسیه است. داستایسفکی در این کتاب با تحلیل انگیزه‌های جوانی که بر حسب اتفاق تبدیل به…
  • معرفی کتاب "پیرمرد و دریا"

    معرفی کتاب صوتی پیرمرد و دریا «پیرمرد و دریا» اثر زیبا و تا‌ثیرگذار ارنست همینگوی، نویسنده محبوب آمریکایی، بسیار روان و دوست‌داشتنی است. داستان این کتاب گویا، داستان پیرمرد ماهیگیر لاغر و نحیفی است که زمانی دریا قلمرو پادشاهی‌اش بود اما اکنون مدتی…
  • معرفی کتاب "عشق هشتم"

    معرفی کتاب عشق هشتم کتاب عشق هشتم اثری از کمال السید، نویسنده عرب زبان و پژوهشگر در زمینه تاریخ و زندگی اهل بیت و امامان، با ترجمه حسین سیدی است. این کتاب نگاهی نو به زندگی و زمانه حضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) دارد. کتاب عشق هشتم کتاب برگزیده…
  • معرفی کتاب "آن مرد با باران می آید"

    معرفی کتاب آن مرد با باران می‌آید آن مرد با باران می‌آید رمانی در حال و هوای انقلاب اسلامی و نوشته وجیهه سامانی است. داستان آن درباره حوادث و اتفاقات چهارماه پایانی انقلاب در سال ۵۷ است؛ به طوری‌که روایت داستان از مهر سال ۵۷ آغاز و تا ۲۶ دی‌ماه که…
  • نقد و بررسی کتاب نفحات نفت نفت در ایران داستان درازی دارد. از تلاش‌های دکتر مصدق در ملی کردن آن و خلاصی کشور از استعمار گرفته تا مذاکرات امروز ایران با کشورهای اروپا، چین و روسیه برای فروش بهتر نفت.…
  • شورای مسابقه کتابخوانی هشت بهشت کتاب «خط مقدم» را با موضوع پدر موشکی ایران برای چهارمین آزمون از مجموعه مسابقات دانشجویی کتابخوانی «هشت بهشت» انتخاب کرده است. معرفی کتاب خط مقدم در کتاب خط مقدم،…
  • نویسنده: ویکتور هوگوترجمه: حسینقلی مستعانانتشارات: امیرکبیر1️⃣تعداد صفحات جلد اول: ۹۰۴2️⃣تعداد صفحات جلد دوم: ۱۰۲۲محل نشر: فرانسهتاریخ نشر: ۱۸۶۲سبک: رمان حماسی و داستان تاریخی ✅این رمان در پنج بخش…

کتاب ناقوسها به صدا درمی آیند 

ناشر : عهد مانا

نویسنده : ابراهیم حسن بیگی


«ناقوسها به صدا درمی آیند» داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی می کند. او کتاب ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او می رسد، علاقه مند می شود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک به دست کسانی که دنبال این کتاب ارزشمند هستند، کشته می شود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری می گذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمؤمنین، علی (ع) منتهی می شود.
درباره ابراهیم حسن‌بیگی
ابراهیم حسن‌بیگی در سال ۱۳۳۶ روستای خواجه نفس از توابع بندر ترکمن در استان گلستان متولد شد. حسن‌بیگی داستان‌نویسی را در سال ۵۹ آغاز می‌کند و با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق به کردستان می‌رود و از آن پس اغلب آثار او حال و هوای دفاع مقدس دارد. او تا به امروز بیش از ۱۴۰ کتاب داستانی منتشر کرده است که از مشهورترین‌های آن می‌توان از رمان‌های محمد، قدیس، بنفش، شب ناسور و ریشه در اعماق نام برد.
حسن‌بیگی لوح زرین دست‌خط حضرت امام را در سال ۶۷ به مناسبت خلق آثار ادبی در حوزه دفاع مقدس دریافت کرد.
بخشی از کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند
کشیش بعد از شام، در جمع کردن میز به ایرینا کمک کرد تا هر چه زودتر به اتاق کارش برود و مطالعهٔ کتاب را پی بگیرد. اما هنوز پشت میز کارش ننشسته بود که تلفن زنگ خورد. صدای دوستش پروفسور آستروفسکی را شناخت. با آرامش روی صندلی نشست و پشتش را به آن تکیه داد. در جواب پروفسور که پرسیده بود با گنجِ باد آورده‌ات چه می‌کنی؟ گفت: «خبرهای خوبی برایت دارم پروفسور. دیشب بخش‌هایی از آن را خواندم، با این‌که خواندنش برایم سخت بود، اما دارم به خطش عادت می‌کنم. موضوعش یکی از قدیس‌های دین اسلام است؛ شخصی به نام علی که مسلمانان لبنان به او امام‌علی می‌گویند. شاید اسمش به گوشَت خورده باشد.»
پروفسور گفت: «من در مسائل دینی اطلاعات چندانی ندارم. در دین اسلام فقط محمد را می‌شناسم. حالا این کتاب را خود علی که می‌گویی نوشته است؟»
کشیش جواب داد: «نه! نویسنده‌اش مردی است که هم‌عصر علی بوده و قلم خوبی دارد. با یکی از دوستان نویسنده‌ام در لبنان تماس گرفتم، او چند عنوان کتاب دربارهٔ علی نوشته است. قرار است به من کمک کند تا کتاب‌های مرتبط با آن را مطالعه کنم.»
پروفسور پرسید: «این دوستت که می‌گویی مسلمان است لابد!»
کشیش گفت: «جالب است بدانی که او یک نویسنده و متفکر مشهور مسیحی است. می‌گفت علی یکی از مردان بزرگ تاریخ ماست. او را به عیسی مسیح تشبیه می‌کرد، اما نکتهٔ جالب‌تر این‌که علی کتابی دارد به نام نهج‌البلاغه. من این کتاب را در بیروت دیده بودم، اما هرگز رغبتی به مطالعهٔ آن نداشتم. دوستم می‌گفت نهج‌البلاغه تنها کتابی است که با مطالعهٔ آن می‌توانی علی را آن‌چنان که هست بشناسی.»
پروفسور گفت: «حالا چه اصراری است که علی را بشناسی؟ همین که چنین کتابی دستت رسیده کافی است. خودت را خسته نکن.»
کشیش گفت: «درست می‌گویی پروفسور. میل من بیشتر به جمع‌آوری نسخهٔ خطی است تا مطالعه و پژوهش در موضوع آن‌ها، اما این کتاب با بقیه فرق می‌کند.»
پروفسور گفت: «بله، می‌فهمم. روشت را قبول دارم و توصیه می‌کنم کتاب را با دقت بخوانی. خود من از خواندن نسخهٔ خطی، بیشتر از نگهداری‌اش لذت می‌برم.»
کشیش گفت: «اگر یک دستگاه اسکنر در منزل داشتم، همهٔ صفحات آن را برایت اسکن می‌کردم. دوست دارم تو هم آن را بخوانی.»
پروفسور گفت: «فعلاً چنین کاری نکن؛ دستگاه‌های اسکنر معمولی ممکن است به کتاب آسیب برساند. بعدها یک روز کتاب را با خودت به انستیتوی نسخ خطی بیاور، ما اینجا دستگاه‌هایی داریم که می‌توانیم از کتابت میکروفیلم تهیه کنیم. فعلاً وقتت را نمی‌گیرم،‌ برو کتابت را بخوان و هر وقت مشکلی پیش آمد به من زنگ بزن.»
گوشی را که قطع کرد، احساس خوبی به او دست داد. کتاب روی میزش باز بود. عینکش را برداشت و پیش از آنکه آن را به چشمش بزند، به ساعت دیواری نگاه کرد. نیم‌تنه‌اش را به‌طرف میز خم کرد و شروع کرد به مطالعه.